اولین تجربه ی کاری رسمی من ترم 5 کارشناسی بود.

دستیار استادم بودم توی یک درسی، برای دانشجوهای مهندسی برق.

به جز یک نفر، کل بیشتر از 50 نفر کلاس، ازم بزرگتر بودن.

بابت یک ترم به من 45000 تومن چک دادن به عنوان دستمزدم.

تجربه ی بعدیم تدریس خصوصی بعد از اتمام کارشناسی و قبل از ارشد،

بابت 15 ساعت تدریس 30 هزار تومن بهم پول دادن.

بعد تر هم شاگردهای دیگه ای داشتم و بهشون درس دادم. اما پراکنده بود.

بعضی ها خیلی باهوش بودن، و بعضی ها هم به طرز ناامید کننده ای تنبل!

به هر حال کارپردرآمدی نیست، اقلا توی یک شهری مثل شهر ما و برای کسی با شرایط من اینطوریه.

یک بار دعوتم کردن برای تدریس توی یکی از موسسات بزرگ کنکور توی شهر مجاور!

واقعیت اینه که اقلا نصف درآمدم باید بابت کرایه میرفت و به نظرم به سختی رفت و آمد و .... نمی ارزید.

پیشنهاد کردن که برم توی همین موسسه تو شهر خودمون درس بدم.

رفتم اونجا، فرم پر کردم، یهو گفتن بیا و پشتیبان شو! حدود دو ماه براشون کار کردم.

از اول باهاشون طی کردم که چند روزی توی تابستون میرم سفر (اما باز موقع رفتن به سختی بهم اجازه دادن!)،

این دوماه بدون در نظر گرفتن طول مدت سفر بود.

یک روزش رو یادمه. روز 23 رمضان بود. به طرز وحشتناکی هوا گرم بود.

یکی از سخت ترین روزهایی بود که توی کل عمرم روزه گرفتم...

به معنای واقعی کلمه هلاک شدم تا اذان مغرب...

یک ماه بعد اتمام کار، تماس گرفتم و سراغ دستمزدم رو گرفتم.

گفتن بیا و ...رفتم و یک پاکتی دادن دستم.

اومدم بیرون و پاکت رو باز کردم. 12800 تومن توش بود!

سر راه یک تی شرت سورمه ای خریدم و رفتم خونه. :)

هنوز هم بیکارم...

این دو تا پست رو قبلا در مورد کار نوشته بودم:

166 جوان جویای کار

180 جوان هنور بیکار