به ما دخترا از بچگی قصه های شاه پریان و ... رو گفتن.

قصه هایی که یه دختری یه جایی زندانی یا درگیر یک سرنوشت ناخواسته ای بوده که راهی برای رهایی ازش نبود.

بعد یک مردی، شاهزاده ای با اسب سپید یا قهرمان دیگه ای میاد و دخترک رو از چنگال بدبختی نجات میده

و بعدش هم به خوبی و خوشی ازدواج می کنن و دخترک لباس سپید عروسی می پوشه و تمام!

+ داستان رویایی و دوست داشتنیه، نه؟

زنی که ضعیف و ناتوانه و مردی که توی قصه و تاجایی که ما می دونیم؛ حلال مشکلات اون زن هست.

این چقدر بر واقعیت منطبقه؟ کدوم یکی از دخترای نسل ما اینجوری هستن؟
تحولات اجتماعی مثل فمینیسم و .... چقدر روی روان زن ها و مردها اثر گذاشتن
و طرز فکر و نحوه ی عمل ما رو تغییر دادن؟
به نظرتون حالا مردها باید چطوری باشن؟!چقدر به این تصویر رویایی منطبق هستن؟
ما چقدر بر این شخصیت دوست داشتنی و زیبا و بی دفاع و .... انطباق داریم!؟

++ این بحث طولانیه. کلی مطلب در موردش هست که میخوام بنویسم. به مرور انشالله.