برای زندگی

بله عنابه. :)

چیزی که جاهای دیگه بهش میگن "عناب" تو شمال بهش میگن "سنجد".
چون ما اینجا میوه ی سنجد نداریم. :)

سلام
خواهش میکنم.
:)

+ الان ترشه. برسه دسگه ترش نیست. :)

خواهش میکنم خانومی عزیزم. :)

الان خب گوجه و خیار و ... رسیده، ایضا هندوانه. :))

نمی دونم والا.... از پدرت بپرسی میدونن احتمالا. :)

دست شما در نکنه. برای من انگورهاشو بزار کنار. ممنونم. :)

دوستان عیدی های فاطمه به شرح زیر هستند:
اولی
دومی

نه هنوز که سبزه. :)
یکی دو هفته دیگه شاید.

مرسی. منتظریم. :)

اسمش تو شمال و جای دیگه فرق میکنه. انگاری اونا به چیز دیگه ای میگن: سنجد. :)
بفرما در خدمت باشیم. الان که نرسیده البته.

+ لااقل عکس شلیلها رو بزار خواهر من. :))))

ممنونم. :)

نیاسر نبود به نظرم. دقیق یادم نیست کجا بود. ولی یادمه اول راه میرفتیم، بعد کم کم مجبور شدیم چاردست و پا راه بریم توش. :)

ممنونم از محبت شما. :)

سلام عزیزم،
عید شما هم مبارک. :) :*
همون که ما بهش میگم : سنجد! :)
بفرما در خدمت باشیم. باغمون که خیلی نزدیکه به شما.
اون رو ما از خونه خاله و عمه میارم میخوریم. خودمون سیب گلاب نداریم! :)

اها البته درسته، تخم مرغ گزینه ی خوبی هست برای سحری که روزهای بلند بتونه روزه بگیره آدم. :)
خدا مادر گرامی شما رو حفظ کنه براتون. :)

انار و انجیر هست اینجا، همینطور انگور. اما انگار خاک منطقه ی ما انگور خوبی به بار نمیده.
 انگورامون نهایتش ترش و شیرین میشه با یک مزه ی گس که من دوست ندارم زیاد.
کاشان یکی از شهرهای مورد علاقه من هست، کلی خاطره از سفرهای دانشجویی به کاشان دارم،
از نیاسر، خونه های قدیمیش، اون غاری که انگار خیلی قدیمی هست و تازه کشف شده و .... :)
یادش بخیر. :)

+ ممنون از دستور پخت. حتما یک بار امتحان میکنم. دستت طلا. :)

درختات؟! :))))
خدا نکشدت المی. :*

ما به اینجا میگیم باغچه! کوچیکتر ازین حرفاست! :)

خوردن در محل حلاله. تشریف بیار در خدمت باشیم! :)

کلش فکر کردی چند تاست؟! باشه. همش مال تو! :)

چی بگم بهت آخه؟! :)

یک درخت کمه برات؟!

دل درد میگیری! :)))

باشه. یکی از درخت هلوها مال تو! :)

:)
نرسیده که عزیز دلم. :)
هر چی رسیده بود میارم تو راه بخوریم. :)

بفرما در خدمت باشیم خانم.

خدایی برای آزار روح و روان کسی نذاشتم عکس ها رو.
گذاشتم که لذت ببرین از دیدنشون. :)

+ کشتی ما رو با بچه ی نداشتت! ایشششش. :)))

سلام عزیز،

هندونه! :)

1- خو خواهرم تنوع میدادی به غذای سحری. :)
2- چه جالب. نشنیده بودم. یک موقعی حوصله داشتی دستورش رو بزار ما هم درست کنیم. :)
3- ما نمیفروشیم. خودمون و فامیل و دوستامون میخوریم ازش. کلا سیستم اینجوریه که مثلا ما هلوی هسته جدا داریم، اون خاله آلو خاکی، اون یکی شلیل و ... بعد هر کدوم که رسید، همه میچینن و میخورن ازش. یا خودمون میچینیم میبریم برای همدیگه. :)
4- خدایی گلابی مون رو خیلی دوست دارم. خیلی هم خوشمزه شده. :)
5- ما هم خیلی چیزها رو ندیدیم و حتی همین تصور کردن در موردش رو هم بلد نیستیم مضراب جان. :)
6- هندونه های ما هم امسال خیلی قرمز نشد. گرچه من کلا هندوانه را عاشقم و هرجوری باشه میخورم. :|
7- نمیدونم، ندیدم تا حالا. چون اون موقع ها کمتر میریم باغ. چه خوب که گفتی. امسال دقت میکنم حتما. :)

شما بفرما ما در خدمت باشیم عزیزم.
تقدیمتون میکنیم همه ی این میوه ها رو. :)

خدا نکشدت دختر! از دست تو! :)))

قابلت رو نداره.
منظورت آلبالو  آلوچه هست؟ اتفاقا میخواستم از درخت خالی! عکس بگیرم
که ببینی فصلشون تمام شده. منتها نشد دیگه. :)

شما خوبیهاش رو میبینی خواهرم. عید شما هم خوبی داشته حتما. :)

وا! برای چی؟! بیا و خوبی کن! :)