فرض کنید شما توی خونه نشستید، بعد یه دفعه تصمیم می گیرید،

که یه کاری بکنید که یه تنوعی بشه براتون. زنگ میزنید به یک نفر و اینو بهش میگید.

ایشون شماره ی کسی دیگه رو به شما میده.

تماس می گیرید و بهتون میگن که فلان روز ما دور هم جمع میشیم، شما هم بیاید.

شما میرید و جلسه به نیمه نرسیده، چون کار دارید میاین بیرون،

بعد یک روز ماه رمضون هم دوباره خبر میدن بهتون، شما این بار نیمه ی دوم رو می رسید برید.

و یک بار دیگه به طور کامل میرید، یعنی شد 3 بار.

بعد بهتون زنگ میزنن و میگن که بیاید کارتون داریم.

می رید و در طی یک نطق مفصل شما رو میزارن رئیس گروه به جای خانومی که همسن مادر شماست!

البته این حق انتخاب رو بهتون میدن که تا آخر شهریور آزمایشی کار کنید، بعد اگر دوست داشتین ادامه بدین.

در توجیهش هم میگن که کسی که میتونه 20 کیلو بار برداره، نباید 2 کیلو بار بلند کنه!

خوبه که من توی فرم نوشتم که هیچ تخصص خاصی ندارم!

والا...

+ من توی این سه بار حرف هم نزدم! پس کشفم نکردن!

یاد اون جوکه افتادم که یک مسئله رو بدین چند نفر حل کنن،

کسی که نتونست حلش کنه رو بزارین مدیر عامل شرکت! :)


+ مصطفی موهاشو از ته تراشیده و کلاه سرش میزاره. نزاشته ازش عکس جدید بگیرم! :)