درسته که بهار داره میاد.

و حیاط خونه ی ما و باغچه کلا بهاری شده.

اما وقتی پدربزرگ و مادربزرگ،

و کلی از کسانی که روز اول عید به ذوق دیدنشون از خواب پامیشدی، دیگه نیستن؛ 

هیچ چیزی دیگه بوی عید های بچگی رو نداره.

+ برق چشم های بچه ها وقتی نایلون ماهی عید رو محکم گرفتن دستشون واقعا دوست داشتنیه

و منو میبره به سالهای دور؛ به عید های بچگی. به خونه باغ بزرگ مادربزرگ.

یادش بخیر...