تجربیات سخت و تلخ، اما به نظرم لازم برای هر کسی رو کسب کردم.

کاری رو که سالها میخواستم انجام بدم و منتظر فرصت مناسب! بودم رو بالاخره انجام دادم

و کلاس خوشنویسی ثبت نام کردم.

استادخوشنویسیم جلسه ی دوم بهم گفت تا الان کجا بودی!؟ :)

کلی آدم های خوب و بد دیدم. آدم های زیادی رو دیدم که خوب حرف میزنن،

اما پای عمل چنان جا میزنن که انگار از اول هم چیزی نبوده!

آدم های خوبی رو دیدم که در هر صورت و توی هر شرایطی برای خوب بودن

و کمتر اشتباه کردن تلاش می کنن و این واقعا امیدوار کننده است.

از مرداد شروع به بلاگ نویسی کردم. می دونم که presenter خوبی هستم،

اما خوب نمی نویسم. به هر حال کاریه که دوستش دارم. :)

دوستان مجازی خوبی پیدا کردم؛ کاملا اتفاقی!

برای تک تکشون همیشه دعا میکنم که خوب و سلامت و سربلند باشن.

راستش اینجور دوستی برام تجربه ی منحصر بفردیه.

آدم هایی که فقط از لابلای کلمات باهاشون ارتباط دارم

و خیلی اوقات با شادی شون شاد شدم و با ناراحتیشون ناراحت. 

دیگه از اتفاقات مهم امسال این بود که متوجه شدم که آدم ها معمولا به همان راهی که تا الان رفتن میرن!

و نباید از کسی انتظار داشت که راهی جز راه همیشگی بره.

به عبارتی آدم ها تا نخوان و بهاش رو نپردازن تغییر نمی کنن.

متوجه شدم که اکثر آدم ها نمی تونن بالغانه رفتار کنن و مسوولیت رفتار یا کارهاشون رو بپردازن.

و اینکه بعضی آدم ها حاضرن بمیرن؛ اما نپذیرن که اشتباه کردن!

و....

اما هنوز هم امیدوارم. :)

امیدوار به اینکه آدم های خوب هم هستند و میشه هنوز پیداشون کرد و با بودنشون خوشحال شد.

امیدوار به اینکه بالاخره یکی میاد خواستگاری من که مومن باشه

و به خاطر فرایضی که انجام میده، از خدا طلبکار نباشه.

امیدوار به اینکه خدا حواسش به همه ی ما بنده هاش هست،

و ما که نمی تونیم حکمتش رو بفهمیم، باید صبور باشیم و صبر رو تمرین کنیم.

و امیدوار به اینکه 93 سال بهتری خواهد بود. :)