1- دیروز رفتیم به عزیزان بستنی تولدمان را دادیم، روال به این صورت است که یک بستنی فروشی انتخاب میکنیم، میرویم و دوستان هر چه که بخواهند سفارش میدهند، میزبانی که ما باشیم، بایستی پولش را حساب کنیم و بعد از صرف بستنی هدیه هایمان را بگیریم. جای دوستان خالی بود. کسی اگر مایل است تشریف بیاورد تا برایش بستنی بخریم. نگران وقت هم نباشید، من تا آخر مهر هم کادو میگیرم و برای بقیه بستنی میخرم. :)

2- مصطفی رو مادرش میفرسته کلاس فوتبال، که خسته بشه و بعد که اومد خونه زود بخوابه، ایشان در کلاس دوپینگ میشوند و تا پاسی از شب به بازی و شادی و ... می پردازن، اگر هم ناپرهیزی بفرمایند و زود بخوابن، صبح خروس شده و همه رو بیدار میکنن. دیروز هم پکر بود، تکل خطرناک رفته بود و اخراجش کردن و چند تا بازی آخر تماشاچی بوده فقط! :)

3- عکس های سفر ما رو در اینستاگرام ملاحظه بفرمایید. من وقتی از سفر میام، تا یک ماه میتونم بی وقفه حرف بزنم و تحلیل کنم و ... دوستان می فرمایند که تاریخ شفاهی می باشم برای خودم! منتها از قدیم گفتن که مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد. :)

آدرس اینستا: http://instagram.com/maryami290