یک دقیقه رفتم پایین برم تو آشپزخونه آب بخورم. بعد گفتن برامون میوه بیار.

انار هم بیار. مامان اینا رفتن انارهای باغ رو چیدن. یک سری شون قاچ خورده بود.

من هم نشستم همه این انارهای قاچ خورده رو دون کردم و شستم و آبکشی کردم و ...

دارم فکر میکنم آب خوردنم چی بود آخه؟!

+ دزد عزیزی از دیوار باغ میرن بالا و انارهای باغ رو میچینن.

اول انارهای باغ خاله جان رو چیدن. الان رسیدن به باغ ما.

به تناوب کار میکنن که خسته نشن!