توی زندگی همه ی ما آدمهایی هستن که بعضی چیزهاشون رو دوست داریم و بعضی خصلت هاشون رو نه.

ما از این آدمها، در مقام دوست، معلم، همسایه، نویسنده یک وبلاگ، یک سیاستمدار حتی،

 از هر کدوم ازین آدمها میتونیم چیزهایی یاد بگیریم و چیزهایی رو که دوست نداریم یاد نگیریم!

خوبه که حواسمون باشه که لزومی نداره روی بعضی چیزها مکث کنیم و بمونیم و از رشدمون جا بمونیم.

همین که از کسی، از حرفش، از عملش ( حتی یک حرف یا کار خوب)،

سوای موارد دیگه( که به سلیقه یا سبک زندگی ما نمیخوره)،

بتونیم چیزی یادبگیریم و ازش استفاده کنیم، خیلی ارزشمنده.

لزومی به کنکاش توی زندگی خصوصی مردم نیست.

مشکل بعضی هامون هم اینه که دین رو در بستر فردی تعریف کردیم،

در صورتی که ابعاد اجتماعی دین در کتاب آسمانی بیشتر مورد توجه هست،

(این مثال نیست، صرف یادآوری طولانی ترین آیه قرآن درمورد ثبت معامله هست.)،

بعد ما از جایی که قرار داریم، تو زندگی خصوصی مردم کنکاش می کنیم،

که بُعد اجتماعی به دینداریمون بدیم و همه ی اموری که حالت فردی داره رو،

توی بطن جامعه رتق و فتق می کنیم.