1- خواهر عزیزتر از جان ما امروز هوس بستنی کرده بودن، اونم تو این سرسیاه زمستون! با هم رفتیم و بستنی خوردیم. جای همه دوستان خالی. تو بستنی فروشی هیچ کسی جز ما دو تا نبود. بهش میگم به نظرت تا کی من و تو باید با هم بیایم بستنی بخوریم عایا؟! می خنده میگه نمیدونم، ولی خوش میگذره در هر صورت. :)


2- ای کاش که همدیگرو همونجور که هستیم، با همون نقاط ضعف و قوتی که داریم، با همون محدودیت هایی که داریم، بپذیریم. کاش تلاش نکنیم برای تغییر آدمها، کاش به بهانه نقدکردن، طرف رو با خاک یکسان نکنیم. کاش درک کنیم که طرف مقابل ما یک آدم با تحمل محدود هست، وقتی خودمون انتظار نداریم کسی چیزی بهمون بگه و خیلی دلخور میشیم اگر خوبیهامون رو نادیده بگیره، لازمه که با بقیه هم همین کارو بکنیم. متاسفانه فضای عمومی جامعه ما طوری هست که ما خودمون رو موظف! ( تاکید میکنم موظف)، می دونیم که ایرادات بقیه رو بهشون گوشزد کنیم، اصلا یک شهوت پنهانی داریم برای تذکر دادن و پودر کردن شخصیت آدمها... کاش کمی به عواقب کارمون فکر کنیم، گاهی طرف رو تا مرز نابودی پیش می بریم...


3- ما معمولا روندها را نمیبینیم یا به هر دلیلی نمیتوانیم ببینیم. اما هیچ چیز یک شبه خراب نمیشود. حتی زلزله هم آخرین تکان حاصل از التهاب طولانی مدت زمین است. هیچکس در چند ثانیه تصمیم به استعفا یا جدایی نمیگیرد. هیچ کسب و کاری در یک روز شکست نمیخورد. هیچ دولتی در یک روز و یک دهه و یک ماه سرنگون نمیشود. هیچ عقیده ای یک شبه نابود نمیشود. حتی مرگ هم رویدادی لحظه ای نیست. روندی آرام و به طول چند دهه است که هم اکنون برای همه ما آغاز شده است. اما چنان کند که آن را نمیبینیم... (صفحه اینستاگرام محمدرضا شعبانعلی)