2- معمولا یا برای کسی هدیه نمی خرم یا اگر هم بخوام هدیه بخرم حتما با دقت و سلیقه انتخاب میکنم. اگر هم فرصت نکنم هدیه نقدی گزینه خوبی هست که طرف با این پول هر چی دوست داشت بره بخره برای خودش. در مورد بچه ها معتقدم که سن کتابخون شدن از همون کودکی هست. تو سن های بعد یُمکن، اما خیلی سخت تره و من اغلب امیدی به آدمهای بزرگ ندارم. از وقتی مصطفی و محمد دو ساله بودن براشون کتاب میخریدم. هرجا که میرفتم، وقتی از تهران میومدم، مشهد که میرفتم، برای تولدشون و... انقدر که دیگه کتابی نبود تو اون سن که این دوتا بچه نخونده باشن. همینطور برای بقیه بچه های فامیل اقلا یک بار کتاب خریدم، حالا فامیل دور یا نزدیک. یک کتاب و مثلا یک دفتر و مداد رنگی که بچه هم ذوق کنه و هم کتاب رو بخونه. بقیه بچه ها رو کمتر می بینم، چون سرشون به درس و کار و زندگی شون گرمه و خب فامیل نزدیک نیستن. اما می بینم که مصطفی و محمد مثل من اعتماد بنفس دارن که هم چیزهای جدید رو که هیچی ازش سر درنمیارن یاد بگیرن و هم اعتماد بنفس خوندن کتابهای بیشتر از سنشون رو دارن.

3- برای دوستانم مخصوصا اون هایی که قراره مهاجرت کنن، هدیه هایی میخرم که مدت زیادی نمونه باهاشون. مثلا یک جوراب خوب که بپوشن و بعد از مدتی اگر نخواستن ازش استفاده نکنن، یا حتی بزارن تو کمد و درو ببندن و برن از ایران... به اتیکت های رایج کاری ندارم. دوست دارم  هدیه من مثل باری روی دوشش نباشه که موقع اثاث کشی اذیتش کنه. دوست دارم نقش من توی ذهنش پررنگ تر از یک هدیه باشه، من رو با یک روسری یا دکوری یا ... به خاطر نیاره، من رو به عنوان " مریم" به یاد بیاره...

4- پیامبر اکرم « صلی الله علیه وآله وسلم » فرمودند: " به یکدیگر هدیه بدهید تا  رشته ی محبت میان شما استوار شود ،

زیرا هدیه، محبت را می افزاید و کینه را از بین می برد." (نهج الفصاحه، ص 178)