1- امروز توی باشگاه خانمی داشت میگفت که دخترم رو دستی دستی بدبخت کردیم. شوهرم دخترم رو  تو 17 سالگی به یک روحانی شوهر داد و کلا فسقی نیست که دامادم انجام نده و زندگی دخترم رو تباه کرده و ... از اظهار نظرهای بقیه خانمها مبنی بر اینکه حق شوهرت بود اینهمه بلا تو جوونی سر تو آورد و وای دخترمون رو به آخوندها شوهر ندیم و ... بگذریم، یک مطلبی رو به اون خانم گفتم، اینجا هم میگم.

2- یادمه این رو اولین بار تو سایت دکتر شیری خوندم. "مذهب"، "علم" و همه چیزهایی ازین دست، آدم خوب رو خوبتر میکنه و آدم بد رو بدتر. جوهره آدمی باید درست باشه و صادق. کسی به خاطر دکتر بودن، مهندس بودن، آخوند بودن، سید بودن و ... امام معصوم که نیست! ازدواج یک مراحلی داره که باید طی بشه، تحقیق و پرس و جو و رفت و آمد و ... از ملزومات یک ازدواج در حالت عادی هست.

3- هیچ چیزی ما رو نسبت به "بد بودن" بیمه نمیکنه. چند تا استاد دانشگاه سراغ دارین که روابط ناگفتنی با دانشجوهاشون دارن؟ چندتا دکتر سراغ دارین که آدمهای ناسالمی هستن؟ چندتا طلبه سراغ دارین که... چند نفر از شما تو وبلاگتون یا تو صفحات اجتماعی تون بخاطر نوشتن مطلبی ناسزا شنیدین؟ معنیش اینه که وبلاگ نویسی رو بزارین کنار؟ یا میشه گفت همه مخاطب ها مودب نیستن؟ یا...؟ کمی فکر کنیم، قبل از پیچیدن نسخه برای کل آدمهای یک قشر فکر کنیم و منصف باشیم و یادمون باشه خداوند به هرچیزی که ادعاش رو میکنیم ما رو آزمایش خواهد کرد.