من تو یک دانشگاه فنی لیسانس گرفتم، تعداد پسرها طبق آمار حدود 4 برابر دخترها بود.

خیلی از دانشکده ها استاد خانم نداشتن، یکی دو تا شاید، اونهم تو بعضی دانشکده ها،

یکی ازین اساتید، استاد ریاضی 2 من بود، خانم دکتر یک زن کم نظیر بود.

آمیزه ای از آرامش و ایمان و سواد و تعهد... یک استاد بسیار قابل برای درس ریاضی،

برای من اما خانم دکتر، یک چیزی فراتر ازین ها بود...

منش خانم دکتر، پاسخ به سوالات ذهنی من بود،

که چطور میشه کلاس رو اداره کرد، به شیوه ی یک خانم...

چطور میشه هم محبت داشت و هم جذبه،

چطور میشه در عین سختگیری دانشجو ها رو به درس علاقمند کرد،

و...

سه ترم بعد، وقتی ترم 5 بودم، اولین تجربه رسمی کلاسداریم بود،

تو دانشکده خودمون، برای دانشجوهای مهندسی برق،

بیشتر از 80 درصد کلاس پسر بودن و همه شون از من بزرگتر،

همینقدر می تونم بگم که از منش خانم دکتر خیلی استفاده کردم...

گرچه هنوز هم خیلی خیلی راه دارم تا معلم خوبی باشم...

خدا روحشون رو قرین رحمت کنه...