فرض کنید یک کنفرانسی، کارگاهی، کلاسی یا اردویی در زمینه ای که ما بهش علاقه مند هستیم، در جایی از دنیا برگزار بشه، با کلی آدم مجرب و سخنرانان حرفه ای و آموزشهای سطح بالا. هرجور شده تلاش میکنیم تا بتونیم شرایطش رو فراهم کنیم و درش شرکت کنیم، ممکنه لازم باشه پس انداز کنیم، مقاله بنویسیم، شبها نخوابیم و کار کنیم و زبان بخونیم و ... اما به هر زحمتی هست تلاش میکنیم که ما هم جزو شرکت کنندگان در اون گردهمایی باشیم. قبل رفتن کلی درموردش فکر میکنیم، لباسهای خوبمون رو برمی داریم و اتو میزنیم، حتی ممکنه خرید هم بکنیم که شیک و مرتب و منظم ظاهر بشیم، خلاصه که سنگ تمام میگزاریم. وقتی هم وارد شدیم، نهایت تلاشمون رو میکنیم که از لحظه لحظه حضورمون در اون محیط استفاده کنیم، با آدمهای مهم هم کلام بشیم، تک تک چیزها رو دقیق بررسی کنیم و یاد بگیریم و ...

حالا فرض کنید چنین فرصتی رو خداوند هر سال برای ما قرار میده که تمرین کنیم تا آدمهای بهتری باشیم، تلاش کنیم تا به پروردگارمون نزدیک بشیم، با اولیا خدا انس بگیریم، با کلام خدا شبمون رو روز کنیم، با خدا خلوت کنیم... و چه کسی برای همنشینی بهتر از خداوند هست؟ و چه فرصت بهتر از ماهی که شیاطین در غل و زنجیر هستن و فرصت کم نظیری هست که تمرین کنیم برای انسان شدن و انسان موندن؟ کاش قدر این فرصت رو بدونیم، کاش آخر این ماه با خوشحالی و شادی به استقبال عید بندگی بریم...