مدتی بود در مورد این مطلب میخواستم بنویسم، اما فرصتش نبود یا انگیزش.

امروز با دیدن این پست حاج آقا ( کلیک بفرمایید)، این پست رو در تکمیل حرفهای ایشون،

یا در واقع مصداقی بر پست ایشون می نویسم.

متاسفانه ما به اینکه حقی رو جلوی چشممون بخورن و حرفی نزنیم عادت کردیم.

مخصوصا ما خانم ها در مقام اعتراض هم برنمیایم که مبادا کسی بهمون بگه بی چشم و رو هستیم.

اگر هم زنی به اعتراض بلند بشه، اولین منتقدان جدی

که میخوایم به هر قیمتی صداش رو خفه کنیم، خود ما خانم ها هستیم.

فکر میکنیم منافات داره با زن بودن که طرف حرفش رو بزنه.

که طرف نزاره سرش کلاه بزارن.

تصورمون این هست که حق خواهی حتما باید با دعوا و داد و بیداد و یقه پاره کردن باشه،

حتی به دخترهامون یاد نمیدیم که میتونن بدون اینکه صداشون بره بالا،

و یا به طرف اهانتی بکنن حقشون رو بگیرن.

کسی هم بخواد اعتراض کنه، ما اطرافیانش سرش رو سریع زیر آب می کنیم.

و بعدها پشت سرش داستان ها می سازیم که پاچه دریده هست و ...

و به موجودیت اون زن که تا مدتها باید بار ناراحتی و سرخوردگی رو به خاطر ظلم دیگران تحمل کنه فکر نمی کنیم...

ما داریم کجا میریم؟ خدا رو اون بالا نمی بینیم؟

ادعای شیعه امام علی بودنمون هم که....