این داستان طولانی است و شاید واقعا ارزش خواندن نداشته باشد. بنابراین اگر کار مهمتری دارید، می توانید بقیه ماجرا را نخوانید.

1- آذر ماه بود که همسرم به شدت سرما خورد. به اصرار من رفتیم دکتر، آن روز هوا به شدت سرد بود و من احساس کردم گوشهایم از شدت سرما درد گرفته است. سابقه گوش درد در سالها قبل را داشتم و بنابر تجربه ام، می دانستم که باید کمی مراعات کنم و گوشهایم را گرم نگه دارم. (فکر نمی کنم کسی جز ساکنان شمال روسیه به اندازه من شال و روسری پشمی داشته باشد.) خلاصه بعد از مدتی گوش درد آرام گرفت، اما به صورت مزمن وجود داشت.

2- من به شدت نسبت به خوردن دارو مقاومت میکنم. مثلا وقتی تمام روز سردرد داشته باشم، نهایتا ساعت 12 شب حاضر می شوم که مسکن بخورم تا بتوانم بخوابم. گوش درد من هم کماکان وجود داشت و حالا وارد مرحله جدی تری شده بود. هر دو گوشم پر از ترشحات سفید رنگ بود. ساعات ابتدایی یک شب تعطیل، با اصرار زیاد همسرم، به بیمارستان مراجعه کردیم و پزشک اورژانس گوشم را معاینه کرد و گفت که فکر میکنم در گوشت آب رفته است و مقداری دارو و قطره و ...تجویز کرد. آنتی بیوتیک تجویزی آزیترومایسین بود.

3- یک هفته بعد، من همچنان گوش درد داشتم، شدت درد بیشتر و ترشحات به رنگ سیاه درآمده بود. این بار به یک پزشک متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کردیم. گفت که گوشتان را دستکاری کرده اید و عفونت کرده است و مقداری دارو و قطره و ... تجویز کرد. آنتی بیوتیک تجویزی، سفکسیم بود.

4- یک هفته بعد، در مراجعه دوم به متخصص، حدود یک ربع دیر رسیدیم و ایشان مطب را تعطیل کرده بودند. گوش درد ما هم که سرجایش بود و حتی بیشتر شده بود و دامنه درد به دندان و سر و .... هم رسیده بود. این بار یاد یکی از پزشکان بسیار قدیمی شهر افتادیم که تخصصشان تجویز آمپول بود و سالها قبل گوش دردم را با تجویز 15 آمپول برای سه روز (یعنی روزی 5 آمپول)، درمان کرده بود. به ناچار این بار نزد ایشان رفتیم. دکتر گفت که احتمالا عفونت از گوش داخلی به گوش میانی رسیده است و مقداری دارو و قطره و ... تجویز کرد. آنتی بیوتیک تجویزی، 10 تاسفتریاکسون بود و تاوانکس(لووفلوکساسین). قطره های تجویزی هر سه پزشک هم آنتی بیوتیک های موضعی بود.

5- از این به بعد، یک دوران یک ماهه شروع شد که من واقعا احساس می کردم دارم می میرم. حس می کردم تمام سرم پر از آب است، از شدت درد، سرم را به زمین می کوبیدم. قویترین مسکن ها فقط 2 ساعت می توانست مانع سرکوبیدن به زمین شود. در کنار اینها دردهای ناشی از تزریق و حال بد و ... را هم داشتم. اکثر خانم های تزریقاتچی هم تصور می کردند که عفونت حاد داخلی دارم و اظهارنظر می کردند که سفتریاکسون 500 ضعیف است و باید 1000 تجویز می شد! و وقتی می گفتم که برای گوش دردم است، می گفتند پس 500 زیاد است!

6- بعد از طی این دوران و بدتر شدن حالم و درد فزاینده گوش،( طوری که حتی تصور می کردم که نکند مننژیت گرفته ام که احساس میکنم توی سرم آب هست!)، دوباره به همان متخصص گوش مراجعه کردیم.گوشم را ساکشن کرد و گفت خب تا الان چه آنتی بیوتیک هایی مصرف کرده ای و وقتی نام همه داروها را گفتم. گفت که خب دیگر از دست ما کاری بر نمی آید و شما باید بستری شوید و آنتی بیوتیک های مخصوص دریافت کنید. در همین حال دوباره مسکن تجویز کردند و یک آزمایش کشت باکتری هم نوشتند و همراه یک نامه معرفی، مرا به یک پزشک متخصص عفونی که رئیس بیمارستانی هم بودند، ارجاع دادند.

7- لحظات طولانی انتظار در کلینیک تخصصی بیمارستان، برای هردوی ما لحظات بسیار سختی بود. همسرم به شدت نگران بود، از طرفی سعی داشت خود را خونسرد نشان دهد.به برادرش که مدیر بیمارستان دیگری بود زنگ زده بود و مدتی طولانی با هم صحبت کرده بودند و ... بعد از حدود دو ساعت انتظار، ما به اتاق پزشک فراخوانده شدیم. دکتر بعد از معاینه،گفت خب من دیگه چی تجویز کنم برات؟ برو جواب آزمایشت رو بیار تا ببینیم چکار میشه کرد. یک سی تی اسکن از استخوان گوش هم نوشت تا چک کند که عفونت به استخوان نرسیده باشد.

8- سی تی اسکن را فردا انجام دادیم، که خب استخوان درگیر نبود، و به آزمایشگاه رفتیم. خانم بسیار خوبی که در آزمایشگاه بودند، گفتندکه آخرین آنتی بیوتیک را کی مصرف کرده ای؟ گفتم دو روز پیش. گفت خب، باید اقلا دوهفته صبر کنیم تا جواب آزمایش صحیح باشد. در این مدت فقط می توانی مسکن مصرف کنی. این دو هفته به بدترین شکل ممکن سپری شد. بعد از دو هفته، آزمایش را انجام دادیم و جواب را نزد متخصص عفونی بردیم. پاسخ آزمایش به شدت مضحک بود! میکروبی که برایش آزیترومایسین، سفکسیم، تاوانکس، سفتریاکسون و ... تجویز شده بود؛ به تمام این داروها مقاوم بود و فقط به یک آنتی بیوتیک خوراکی، حساس:  قرص کوتریموکسازول!

9- متخصص عفونی، صد عدد از این قرص را برایم نوشت و در جواب سوالم که مسکن نمی نویسید؟ گفت نه تحمل کن. ( قیافه ام دیدنی شده بود. از شدت مصرف مسکن، تمام صورتم ورم کرده بود). یکی دو بار دیگر به دکتر مراجعه کردیم تا روند درمان را چک کنند و تمام! البته کار گوش تمام شد، اما بالاخره اینهمه آنتی بیوتیک که بی خاصیت نبود.

10- بیست روز بعد، در هوای سرد بهار شمال، من سرما خوردم و به علت ایمنی پایین بدنم (ناشی از مصرف آنتی بیوتیک های مختلف) ریه هایم عفونت کرد، بیماری داشت طولانی می شد که به یک متخصص ریه مراجعه کردم. گفتم سرما خورده ام و مدتی قبل مقدار زیادی آنتی بیوتیک مصرف کردم، گفتم که مادربزرگم آسم دارد و مادربزرگ دیگرم در اثر سرطان ریه فوت کرده است. از ریه هایم عکس گرفتم و نزد دکتر بردم. برایم مقداری دارو تجویز کرد، قطره بینی و ...آنتی بیوتیک تجویزی، کلاریتومایسین بود.

11- دوباره مدتی گوشهایم در اثر باد کولر درد می کند. این بار مستقیما رفتم و آزمایش کشت میکروبی انجام دادم تا به نزد پزشک ببرم. و به نظر می رسد این داستان همچنان ادامه دارد...