بدیهی است که این یادداشت نظر شخصی من است

و ممکن است با نظر شما متفاوت باشد.


برای من فضای شبکه های پیام رسان (اعم از تلگرام و اینستاگرام و...)، فقط کاربری سرگرمی و خواندن جوک و ... دارد.

به هیچ عنوان نمی توانم مطلبی را ازین طریق بیاموزم، چون تمرکز بالایی در حین کار با این برنامه ها ندارم.

فضای وبلاگ برای من شخصی تر است و از زندگی و ... هم ممکن است گاهی در آن مطلبی بنویسم...

چند وقت پیش کسی به من گفت که چرا هیچ عکس دونفره ای در اینستاگرام نداری؟

هیچ سندی که نشان بدهد خوشبخت هستی در پروفایل تلگرامت نیست و...

طبعا این مطلب جوابیه نیست. نظر من است.

راستش علاقه ای به این کار ندارم؛

فکر هم نمیکنم بقیه علاقه ای به دیدن و خواندن این عکسها داشته باشند، مگر برای کنجکاوی!

ترجیح میدم علاقه ام به همسرم را از روش های دیگری غیر از کپشن های طولانی و بی سروته نشان دهم.

ضمن اینکه معتقدم ما نمی توانیم در فضای مجازی عکسی به اشتراک بگذاریم،

مطلبی بنویسیم و انتظار داشته باشیم کسی نظری ندهد یا به کسی ربطی نداشته باشد،

شاید هم واقعا به اندازه بقیه خوشبخت نیستم! نمی دانم!


+ چند روز پیش دوستی عکس بی بی چکش را در اینستاگرام گذاشت.

هر طور فکر میکنم، نمی توانم علت این کار را درک کنم که چرا ما دوست داریم

دیگران را در خصوصی ترین لحظه های زندگیمان شریک کنیم؟


++ من روستازاده هستم. در خانه یک قابله به دنیا آمدم و چهارسال تمام در روستا بودم، در باغ ها و روی درخت ها بزرگ شدم. در مواجهه با چنین چیزهایی که از درک ساختار فکری من خارج است، احساس میکنم هنوز آن دخترکی هستم که روی شاخه تنومند درخت انجیر نشسته و به منظره دشت های اطراف و تالاب دوردست و ... نگاه میکند... بدون اینکه حرفی بزند فقط نگاه می کند...