۷۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

79، عرفان و معنا در زندگی(2)، ختم مجرب برای بخت گشایی!

استادمون یک بار تعریف می کرد که یک خانوم مومن و مذهبی ، آقایی رو میخواستن!

و ختم میگیرن برای اینکه اون آقا بیان خواستگاریشون! ( دقت کنید بیان خواستگاریشون! نه که ازدواج کنن!!!)

از قضا همین اتفاق میفته و آقای محترم به خواستگاری این خانوم میرن؛ اما به وصال نمی رسن!

و همین اتفاق شروعی میشه که خانوم از دین و خدا و .... بر میگرده کلا!

+ اغلب ما دارای ایمان های نیازموده هستیم! اون حدیث معروف امام حسین یادتون هست که

" مردم بنده ی دنیایند و دین لقلقه ی زبانشان " ؟

++ اقلا وقتی نذر میکنید و میخواید کارو از خدا تحویل بگیرید و خودتون به رتق و فتق اموراتتون بپردازید؛

درست و حسابی نذر کنید خب! خواستگاری شد نذر آخه!!؟؟ بگید عروسی اقلا! یا چه میدونم مادر بچه هاش! :)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

78، عرفان و معنا در زندگی(1)

+ ازون جایی که من این مطالب رو برای خودم می نویسم

و خودم بیشتر از بقیه می خونمشون.

بعضی هارو از بلاگفا دوباره اینجا می نویسم.

که هر وقت خواستم بخونم راحت باشم و هر زمان دلم خواست دوباره ویرایششون کنم. :)


یک سری از کتبی که به وفور در جامعه یافت و منتشر می شوند؛

کتب زندگی عرفا، دستورات عرفانی برای امور مختلف زندگی  و کتب ختم و ... هستند.

این نشون میده که احتمالا ما آدم های عصر اطلاعات و دانایی؛

که سرعت بالای انتقال اطلاعات و زندگی فست فودی ما رو احاطه کرده؛

توی امور دینی هم دنبال میون بر و راه کوتاهتر برای رسیدن به خواسته هامون هستیم.

یک بخشی ازین فرآیند طبیعیه. مثلا ما به جای اینکه مثل قبل از صبح تا شب توی بانک معطل برداشت پول از حسابمون باشیم؛ الان با یک کامپیوتر به راحتی و به سرعت این کارو انجام میدیم.

خب چه اشکالی داره که دنبال راه کوتاهتر برای رسیدن به درجات بالای عرفانی باشیم!؟

وقتی کتابی رو در مورد زندگی یک عارف می خونیم؛ و میبینیم که چه کراماتی داشته؛

وسوسه میشیم که چقدر خوب و عالی میشه که ماهم اینجوری باشیم!

در گفتن فلان ذکر مداومت کنیم و به فلان مرتبه ی عرفانی برسیم!

و خب نمیشه که یک شبه ره صدساله طی کرد!

و اینکه ما این رو در نظر نمیگیریم که خیلی اوقات فقط بخشی از حقیقت رو می دونیم.

ما سختی ها، آزمایشات الهی، شکست ها و .... که توی این مسیر برای اون شخص بوده رو نمی دونیم

و نحوه ی برخورد اون آدم  با اون موارد رو هم نمی دونیم.

می خوره توی ذوقمون و خیلی اوقات از دین و اخلاق و ... بر می گردیم.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

77، توصیف نورانی

" قرآن نوری است که خاموشی ندارد،
 
چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد،

دریایی است که ژرفای آن درک نشود،

راهی است که رونده ی آن گمراه نگردد،

شعله ای است که نور آن تاریک نشود،

جدا کننده ی حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد،

بنایی است که ستون های آن خراب نشود،

شفا دهنده ای است که بیماری های وحشت انگیز را بزداید،

قدرتی است که یاورانش شکست ندارند،

و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند..."

+ خطبه 198، نهج البلاغه.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

76، خوابگاه و دنیا

سالهای زندگی خوابگاهی بهم یاد داده

که همیشه مجبوریم همه چیز رو بزاریم و بریم

و فقط چیزهای ضروری و لازم رو برداریم

بعضی از چیزهایی که باقی میزاریم

ممکنه به درد کسی بخوره و بتونه ازش استفاده کنه

بعضیاش هم دور ریختنیه

+ اومدن از خوابگاه مثل رفتن از این دنیا می مونه.

بعضی کارهای ما باهامون هستن. کارهای خوب و با ارزشی که انجام دادیم.

بعضی کارهامون به درد خاصی نمی خورده و دور ریختنی بوده.

بعضیاش هم جوریه که مردم می تونن ازش استفاده کنن. مثلا اگر خیری به کسی رسونده باشیم.

++ کاش حواسمون به همه ی کارها، حرف ها و رفتارهامون باشه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

75، زن عمو

مادر یه زن عمو داشته که به رحمت خدا رفته.

سر مزارش مردم میرن و شمع روشن می کنن و ....

(بچه هاش نزاشتن، وگرنه تا الان براش بقعه و بارگاه هم ساخته بودن!)

کلا هم زمانی که زنده بود و هم الان، ارادت عجیبی بهش داشتن و دارن.

زن عموی مادر یه سیده خانومی بود که معلم قرآن روستا بوده.

چندین نسل توی روستا قرآن خوندن رو ازش یاد گرفتن.

خیلی زن مهربون و پاکی بود و با کرامات عجیبه البته.

یک جملش که همیشه باعث میشه ازش یاد کنم، این بود که میگفت:

دتر ( توی زبان ما تحبیب شده ی دختر میشه دتر)، خدا صابرون رو خیلی دوست داره. صوبر باش دتر، صبور باش.

باور کنید شنیدن این جمله از زبونش وقتی به پشتت دست میکشید و نوازشت می کرد واقعا آروم می کرد آدم رو...

خدا رحمتش کنه.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو