۳۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

423، دو زن...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مریم بانو

422، چالش کتاب ها ...

من احتمالا آخرین کسی هستم که در مورد کتابخوانی خواهم نوشت. اول چند تا مطلب رو میخوام بگم که نظر کلی من در مورد مطالعه هست. به قول محمدرضا شعبانعلی " میزان یادگیری کسی رو بر اساس ساعت و روز و ماه و صفحه و مدارج علمی نمی توان سنجید. یادگیری، به میزان دفعاتی است که با مطالب جدیدی مواجه شده ایم که با دانسته های قبلی ما در تعارض بوده است. در غیر اینصورت یادگیری چیزی جز تقویت پایه های نادانی گذشته نیست." معجزه دین ما از جنس "کلمه" هست، اهمیت آگاهی و علم هم برای همه ی ما با همین یکی دو کلمه روشن میشه، اگر نخوایم که "یحمل اسفارا" باشیم، باید جدی تر به مطالعه نگاه کنیم و از به چالش کشیده شدن  افکارمون نترسیم.


میدونم خیلی ها منتظر بودین که ببینید من چه کتابی بهتون معرفی میکنم... اول میخوام بگم تا جایی که میتونید کتاب بخونید، محتوای الکترونیک بخونید، بخونید، بخونید، بخونید و فکر کنید... نترسید. فوقش میخواید متوجه بشید اینهمه سال اشتباه میکردید، فوقش شک خواهید کرد به بعضی چیزها، اما بخونید، انقدر بخونید تا کم کم به یک آرامش نسبی برسید. این راهی هست که من رفتم، شاید خیلی هم خوب نبوده باشه، اما هیچ وقت چیزی به اندازه یادگرفتن برای من هیجان نداشته. من خیلی خوشبخت بودم که تو خانواده ای بودم که مادرم به مطالعه خیلی اهمیت میداد. من کلی کتاب بچه گونه داشتم. بعد تر وقتی 9-10 سالم بود کتابهای شریعتی رو میخوندم. مادرم دوران جوانیش یک کتاب باز حرفه ای بود. هنوز فکر میکنم آرشیو کتب شریعتی مادرم رو کسی نداره.
هر کتابی که فکر کنید، تو هر موضوعی که فکر کنید خوندم. یک مثال بزنم تا موضوع براتون روشن بشه. یکی از علایق خیلی مهم من تاریخ هست. تو این زمینه هم کتب مستشرقین رو خوندم، هم کتب کمونیست های روسی، هم نویسندگان ایرانی مثل باستانی پاریزی، هم نویسندگان دیگه. دنیای امروز عصر آگاهی هست. از هر چیزی اطلاع داشته باشیم، خوبه. آگاهی همیشه راه خودش رو پیدا میکنه. بخونید، بخونید و فکر کنید. بخونید و فکر کنید و از نو افکارتون رو بسازید...
اگر میخواید که رشد کنید، خودتون رو محدود نکنید. از خوندن و به چالش کشیده شدن افکارتون نترسید.
کتاب " بحث ریاضی با دانش آموز " سرژ لانگ کتاب خوبیه برای لذت بردن از ریاضی، تو هر سنی که هستین.
کتاب " برمیگردیم گل نسرین بچینیم" نوشته ژان لافیت، جنگ جهانی دوم رو از دیدگاه یک حزب خاص بخونید.
کتاب " به مجنون گفتم زنده بمان" در مورد زندگی محمد ابراهیم همت رو بخونید
 و در مورد شخصیت خودش و همسرش فکر کنید.
کتاب " صدای عدالت انسانیت" جرج جرداق رو در مورد امام علی بخونید و لذت ببرید.
کتاب " زن بودن" تونی گرنت، یک روانکاو یونگی رو بخونید، هم خانوم ها، هم آقایون.
کتاب های شریعتی رو بخونید، کتابهای امیرخانی رو بخونید، کتابهای باستانی پاریزی رو بخونید، کتابهای فلاسفه رو بخونید، رمان بخونید، رمان کوچه بازاری بخونید، زندگینامه، کتب دینی، شعر کلاسیک بخونید، شعر معاصر بخونید، در مورد ادیان بخونید، بخونید، بخونید.
در هر کتابی چیزی برای یادگرفتن پیدا میشه ...
:)
۱۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
مریم بانو

421، نامه نوشت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مریم بانو

420، خلیج نوشت

میخواستم یک شعر یا متن ادبی در مورد خلیج فارس پیدا کنم و براتون بزارم،
بعد عکس ها رو بزارم. منتها چیز جالبی پیدا نکردم.
 این چند عکس از مجموعه عکس هایی هست که برای پروژم
 یکی از اقوام که مهندس یک شرکت نفتی هستن، از تو هلی کوپتر گرفته.
 بعد هم من براش جبران کردم و تو عروسیش با آبکش آب بردم! :)

+ خودم که خیلی این عکس ها رو دوست دارم. امیدوارم که شما هم خوشتون بیاد. :)
۲۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
مریم بانو

419، تغییر زندگی

یک مطلب تحلیلی هم بنویسیم بعد مدت ها.

اول بگم که لزوما تحلیل های من درست نیست، یک جورایی شاید مشق زندگی باشه.

به عنوان وبلاگ هم اگر نگاه کنید،

گویا هست که من این مطالب رو برای زندگی خودم می نویسم و شاید عمومیت نداشته باشه.

چند سال پیش توی آمریکا اومدن زندگی برندگان جوایز میلیون دلاری لاتاری رو بررسی کردن؛

همه انتظار داریم که وقتی کسی پول کلانی به دستش می رسه، زندگیش تغییر شگرفی بکنه.

اما واقعیت این بود که این آدم ها سالها بعد دوباره همون جای قبلی بودن.

یعنی اون پول یک تغییر کوتاه مدت توی زندگیشون ایجاد کرده بود

و بعد هم دوباره زندگی به همون روال قبلی بود.

مطلبی که هست اینه که تغییر آنی و چیزی در مایه های معجزه هم

اگر ما نخوایم بهاش رو بدیم و هزینه هاش رو بپردازیم، میتونه توی زندگیمون بی اثر باشه.

کلا بدون خواسته قلبی و درونی و بدون تلاش تغییری توی زندگیمون ایجاد نخواهد شد؛

حتی اگر پول کلانی به دستمون برسه، حتی اگر آدم خاصی سر راهمون قرار بگیره، حتی اگر...




بعدا نوشت ( از کامنت بی بی عزیز):

شاه عباس صفوی گاهی لباس گدایی می پوشید و می رفت بین مردم تا ببینه چه خبره. یه روز تو یه خرابه با پیرمرد خارکنی هم صحبت شد که روزی یک عباسی (واحد پول آن زمان) بیشتر درآمد نداشت. شاه عباس به پیرمرد گفت یه آرزو بکن شاید برآورد شده. پیرمرد آرزو می کنه پولدار بشه. شاه عباس فرداش دستور میده پیرمرده فلان خرابه رو والی یه جایی بکنن. پیرمرد هر روز ثروتمندتر و ثروتمند تر میشه؛ کلی مریضی هم داشته البته و نمی تونسته هرچیزی بخوره.  بعد مدتی به حساب و کتابش رسیدگی می کنن می بینن دخل و خرجش همون یک عباسی زمان فقرشه. به نظر میاد که این داستان هم شاهدی بر مطلب پست هست. :)


۱۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
مریم بانو