۳۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

18، عاقبت...

توی روستای پدری من یک آقایی هست که مرغ و خروس و اردک و... میدزده!
کلا خلقی از دستش آسایش ندارن. ایشون فقط مرغ و خروس و اردک و کلا ماکیان می دزدن!
مادرش وقتی این آقا رو باردار بوده، خیلی فقیر بودن. و کمتر پیش میومده غذای خوب بخورن توی خونه.
توی روستاها هم قدیم در خونه ها باز بوده. صبح درو وا میکردن، مرغ و خروس و گاو ها و... رو بیرون میکردن؛ شب اینا خودشون برمیگشتن خونه. اگر یکیشون نمیومد خونه، میرفتن دنبالش و...
یک روز یه مرغی از لای در باز خونه شون میره تو. چند روزی میشه کسی نمیاد دنبال این مرغه.
خانوم هم که باردار بوده و نمی تونسته بره خونه به خونه دربزنه صاحبشو پیدا کنه و از طرفی گرسنه هم بوده...
مرغه رو بارمیزاره و میشینه همشو تنهایی میخوره!
+ خیلی کلید اسرار شده، نه؟
+ من کلا توی دوران تحصیلم تقلب نکردم، و خیلی کارها رو توی زندگیم انجام ندادم.
چون همیشه به این فکر کردم که میخوام یک روز مادر بشم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

17، خواستگاری سرپایی!

کلا من به عشق در نگاه اول اعتفاد ندارم!

اینکه کسی رو ببینی و در نگاه اول بگی: واو! این همون نیمه ی گمشده ی منه به نظرم گزافه ای بیش نیست!

من فکر میکنم که رابطه ها ساخته می شن، نه که یهو از آسمون بیفتن پایین و خوشبختمون کنن!

برای ساختن رابطه باید تلاش کرد، گذشت و فداکاری داشت و از همه مهمتر طرف رو دوست داشت.

خب این بود دیدگاه من در مورد روابط همسری و ازدواج و خواستگاری!

+ امروز آقای راننده ی تاکسی توی راه دانشگاه از بنده خواستگاری فرمودن!

+ اولین بار نبود البته. کم پیش نیامده! نظری هم ندارم! بگم خدایا هدایتشون کن! خدایا عقلشون بده! نمیدونم!!!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
مریم بانو

16، غلط گیری!

خدا وکیلی اینجوری که استاد من پایان نامم رو خونده و اشکال گرفته؛

اگر داورم بود 12 هم نمی شدم!

فایل رو براشون فرستادم. ایشون پرینت گرفتن، مطالعه کردن، غلط گرفتن!،

اسکن کرده و پی دی اف فایل اسکن شده رو برای من فرستادن تا تصحیح کنم، بلکه رستگار شوم!

+ شاهکار عظمی مشاور من هستن که در چند جمله به طور خلاصه فرمودن کمی اشکالات نگارشی، ویرایشی و... دارد که اصلاح بفرمایید. نامبرده درباره اینکه اشکالات کجاست حرفی نزد! و از اون مهم تر در مورد نتایج هیچ نظری نداشتن. جملشون هم در این موارد اینه که " در کل خوبه!" واقعا خسته نباشید عرض می کنم خدمتشون!!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

15، ارثیه ی پدربزرگ برای من


از پدربزرگ کلی چیزهای خوب به من به ارث رسیده.
در مورد ارثیه های معنوی که از ایشون بهم رسیده بعدا مفصل حرف می زنم.
ارثیه های مادی که به شخص من رسیده و مخصوص من بوده چند تا چیز بوده.
یکی یک کلاه شبیه کلاه های سربازای آلمان نازی که مشکی رنگه و من کلی باهاش عکس گرفتم! :)
یک کتاب به اسم" تمدن اسلام و عرب" نوشته گوستاو لوبون.
کتاب قدیمی با چاپ سنگی سال 1318 که یکی از دوستان پدربزرگ سال 1333 بهشون هدیه کرده.
و یک انگشتر عقیق مردونه.
دوتای اولی رو خودشون در قید حیات به من بخشیدن و سومی رو پارسال مادربزرگم.
سوال اینه که با انگشتر عقیق مردونه که اندازه ی دستم هم نیست چکار کنم!؟
تا 2 سال پیش فکر میکردم کتاب مذکور نایاب هست. تا اینکه توی کتابسرا دیدم که به مبلغ 15000 تومن به فروش میرسه!
این بود ارثیه مادی ما.
از مادربزرگ هم یک انگشتر فیروزه ( به نظر من این هم مردونه هست با این طراحی عجیبش!)
و یک تسبیح و سجاده و روسری و مهر و سایر ملزومات نماز به من به ارث رسیده.
+ خدا اموات همه ی شما رو رحمت کنه.
+ این چند روز که مشهد بودم خیلی یادشون میفتادم. دوست داشتم اینا رو جایی بنویسم. :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو