۱۰۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

140، کل کل زوج مسن!

ما یک پیرزن پیرمردی داریم توی خانواده.

پیرمرده تک فرزند بوده و خیلی فامیل و .... نداره.

عوضش خانومه تا دلتون بخواد فامیل داره و ماشالله همه به صورت قشونی عید و ... میان خونشون.

یکی از کل کل های دائمی این دو تا اینه که پیرمرده به خانومش میگه:

مگه من خواهر و برادر و خواهر زاده برادرزاده و .... دارم

که باید به اینهمه فامیل تو عیدی بدم؟! عجب گیری افتادیما!!! :))))

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

139، لذت های جسمی!

حتما می دونید که ما به وسیله ی بخشی از مغز قادر به لذت بردن هستیم.

واکنش های شیمیایی در مغز رخ میده و ما احساس لذت و سرخوشی میکنیم.

حالا!

فکر میکنید بالاترین حد سرخوشی و لذتی که انسان می تونه تجربه کنه چیه؟! :)

+ خب خب حدس زدن بسه!

مصرف ماده ی مخدر کوکائین و نشئگی ناشی از

اون بالاترین میزان لذت جسمانی که یک فرد میتونه تجربه کنه رو به وجود میاره! :)

++ خیالم راحته که انقدر کوکائین گرونه که کسی نمی تونه بره معتاد بشه بعدش بندازه گردن من! :)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

138، تکینگی!

یکی از مسائل حل نشده ی هزاره ی سوم مسئله ی تکینگی در یک دسته معادلاته.

بزارید یک مثالی بزنم تا متوجه بشید تکینگی به چی میگن.

فرض کنید که شما با کسی دوست میشید؛ اول همه چیز آرام و خوبه. بعد از مدتی ناپایداری هایی ایجاد میشه.

مثلا شما توقعتون از دوستتون بیشتر میشه. در اینجا دوست شما دچار یک سری نقاط حل نشده و ... میشه.

مثلا یک حفره هایی توی دلش به وجود میاد.

بعد توقعات و انتظارات شما به صورت نمایی زیاد میشه. (تابع نمایی که میدونید چیه؟!)

این باعث ایجاد یک حالت بینهایت خالی میشه. یعنی یک حفره ی بزرگ و عمیق که هیچ جوره نمیشه پرش کرد!

+ حل مسئله ی تکینگی و به عبارتی حل این چاه عمیق یکی از هفت مسئله ی مهم علم هست

و برای حلش نوبل هم میدن حتی!

++ با دل آدم ها این کارو نکنیم. حتی اگر  دوستمون انقدر بزرگوار باشه

که همه چیزو بریزه توی خودش و صداش در نیاد،

باز هم اون جای خالی اذیتش میکنه!

+++ توی این پنجره های صفر و یکی بیشتر از هر چیزی حواسمون باشه که

پشت هر پنجره یک آدم نشسته با قلب و روح!

حواسمون باشه به آدم ها زخم نزنیم. حواسمون باشه با توقعات بیجا و بی اندازه

و قضاوت های به دور از انصاف ناراحتشون نکنیم. گاهی زخم ها دیر خوب میشن.

گاهی خوب میشن، اما جاشون باقی میمونه و آزارشون میده. خیلی حواسمون باشه. خیلی ...

۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

137، شقایق باران!

امروز کلی شقایق توی مسیرم دیدم.

یک خوابگاهی هم داره توی مسیر که حیاطش پر از گل های شقایق شده.

شقایق یعنی بهار، یعنی شروع دوباره. :)


۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مریم بانو

136، روبوسی زوری!!!

یک فامیلی داریم، فامیل دور ما هستند!

اگر کسی سر سلسله ی خاندانشون رو دعوت کنه،

کل بچه ها و نوه ها و نتیجه ها و عروس ها و داماد ها و ....

خلاصه به قول ما مرغ و خروس هاشون رو هم جمع می کنن می برن مهمونی!

کاملا در تضاده با سر سلسه ی خاندان ما که خواهرشون هست و

خودش هم خیلی جاها رو نمیره، چه برسه بچه هاش و چه برسه ما رو ببره!

روز اول عید داشتیم میرفتیم جایی عید دیدنی که خونه ی دایی این لشکر عظیم بود!

دیدیم اینا دارن از در میرن تو؛ عزیزان راننده سریعا دور زدن و برگشتن که عصری میایم!

کی حوصله داره با این لشکر روبوسی کنه!!!

بعد رفتیم جای دیگه ای و بعد دوباره خونه ی سرسلسله ی خاندان خودمون.

موقع برگشت دیدیم که بعله! این سیل عظیم به آنجا جاری شده اند!

و اینجور بود که عزیزانی که اکراه داشتند از بوسیدن!!!!

مجبور شدن با همه روبوسی کنن و حسابی صورتشون خیس خالی بشه!!!! :)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو