۱۰۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

130، تصورات بچگی

یک آقایی بود توی روستایی، بسیار ثروتمند و متمکن.

فقط یک قلم از اموالش یک روستای تجاری هست

که کلا یک سند منگوله دار مربوط به اصلاحات ارضی داره به مساحت 75 هکتار.

از بقیه اموال و زمین و باغ و کارخونه و ..... چیزی نگم بهتره.

همه ی این اموال رو هم خودش خریده بود، با رضایت فروشنده ها و کاملا حلال معامله کرده بود.

وقتی این آقا رو می دیدم، منش و رفتار و ... که داشت، برام عجیب بود جدا.

توی تصورات بچگیم همیشه فکر میکردم اگر من 1/10 این آقا مال و اموال داشتم؛

قطعا دیگه خدا رو هم بنده نبودم نعوذ بالله.

منتها خب امکاناتش رو نداشتم که کافر بشم که! :)

و الان دارم می بینم که کسانی دقیقا با 1/10 اون اموال دیگه خدا رو هم بنده نیستند.

و چنان حرص و تبختری دارن که واقعا حیرت آوره!

+ خدا عاقبت همه ی ما رو ختم به خیر کنه انشالله.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

129، ویار

اسم این مریضی که آدم ساعت 3 نصفه شب حس میکنه نمک خونش اومده پایین
 و خواب آلود پا میشه میره خیارشور ور می داره میخوره چیه؟!
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

128، تجربه ی شخصی

بعضی ها مداومت بر محبت و مهربانی و گذشت رو لطف و خوبی تعبیر نمی کنن.

بلکه جزو وظایف آدمی  فرض می کنن و خب ادای فریضه هم که واجبه!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

127، سرباز وطن

داداشم نیم ساعت دیگه میره.

تا دفعه ی بعد که بیاد معلوم میشه که کدوم مرز باید بره خدمت کنه. :|

زبونم نمی چرخه دعا کنم که نره مرزهای شرقی.

چون همه ی اون هایی که میرن هم مثل برادر من هستن و فرقی ندارن.

فقط دعا میکنم که هر جایی هست در امنیت و آرامش باشه و به خیر و خوشی خدمتش تمام بشه و برگرده خونه.

الهی آمین...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

126، پیاده روی روزانه

امروز با دوستم رفتم پیاده روی.

حدود 2 ساعتی پیاده روی کردیم و رفتیم شهر کتاب و کتاب خریدیم و ...

بماند که همه بهمون میگن این چه وضع پیاده رویه آخه!؟

و این عکس رو هم سر راه گرفتیم.

بهش میگن "کنگر فرنگی" انگاری!

دوستم میگفت گویا دکتر حسابی اون زمانی که توی لبنان بوده و بی پول بوده، از ریشه این گیاه میخورده! 

الله اعلم!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو