۱۰۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

135، راند دوم شیرینی عید!

امروز باید برم شیرینی بخرم دوباره.

کل شیرینی عید تمام شده و حتی یک دونه ازش نمونده!

چند مدل شکلاتی هم که خریده بودم، فقط یک نوعش مونده.

جالبه که من شکلات ها رو از روی رنگ پوستشون میشناسم

و اصلا نمی دونم خود شکلات چه رنگیه!!!

به مثابه ی شاگرد مغازه شدم کلا! :)

+ آجیل هم که کلا توی فامیل ما معتقدن باید آجیل خوب خرید،

چون مهمون که خیلی آجیل نمی خوره، آدم خودش باید آجیل رو تموم کنه.

پس باید آجیل خوب بخریم!

شب ها که سریال می بینن آجیل نوش جان می کنن عزیزان!

+ ما بریم شیرینی بخریم ظهر شد دیگه!



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

134، عیدی پوست پیازی

یک رسمی که از خیلی قدیم ( یعنی از 100 سال پیش به این طرف مطمئنم که بوده، قبلش رو نمی دونم!) اینجا اجرا می شده؛

این بوده که عیدی تخم مرغ پخته عیدی می دادن.

برای همین از چند وقت قبل عید تخم مرغ جمع می کردن برای روز عید.

تخم مرغ رو با پوست پیاز قرمز آب پز می کردن که رنگش قرمز بشه، و این میشد تخم مرغ رنگی عید.

بعضی ها هم با گزنه تخم مرغ رو آب پز می کردن که رنگش سبز بشه.

مادربزرگ مرحوم من توی یک دیگ مسی تخم مرغ آب پز می کرد

و همیشه تخم مرغ هاش خوش رنگ و خوش مزه بود.

سال که تحویل میشد؛ بچه ها میرفتن خونه ی بقیه عید دیدنی،

توی یک محل خونه ی همه می رفتن و تخم مرغ عیدی می گرفتن.

گاهی به بعضی بچه ها که بزرگتر بودن تخم غاز یا بوقلمون عیدی می دادن

و به بچه های کوچکتر تخم اردک و این باعث دلخوری کوچیکترا می شد. :)


+ هنوز هم بعضی جاها که عید دیدنی میریم یا میان خونمون براشون تخم مرغ می پزیم.

امشب جایی رفته بودیم و برامون تخم بوقلمون پخته بود. :)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

133، سال را باید تحویل کرد!

یک رسمی که توی شمال ایران هست، اینه که بعد از تحویل سال؛ باید یکی از خونه بره بیرون؛

و سال جدید رو با خودش بیاره توی خونه؛ یا به عبارتی سال رو تحویل کنه.

معمولا یکی از فرزندان خانواده که خوش قدم هست، با قرآن و یک برگ سبز از خونه میره بیرون؛

بعد از چند دقیقه در میزنه و در رو براش باز می کنن و اینجوری بهار رو با خودش میاره توی خونه.

اینکه ریشه ی این رسم از کجاست رو نمی دونم؛ اما از زمانی که به یاد دارم،

هر سال من این کارو توی خونه انجام میدم! :)

امسال خواهرم درو باز کرد برام و همه اومدن استقبال من (بهار!).

توی کوچه ی ما فقط ما این رسم رو به جا میاریم. اصلا تحویل شدن سال و روبوسی و .... بعداز این شروع میشه.

مادر از بچگی بهمون یاد داده که سال باید اینجوری تحویل بشه. مثل اینکه توی خونه ی پدرش سال نو اینجوری شروع می شده.

+ نمی دونم بقیه جاها هم این رسم هست یا نه. دوست دارم بدونم بقیه سال نو رو چطوری شروع میکنن. :)


++ ای لاره لاره، جان لاره لاره / ونوشه مشتلق چی بهاره. :)


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مریم بانو

132، کلاه قرمزی

من از همون زمانی که دبستان میرفتم، دیگه کلاه قرمزی ندیدم.

از وقتی هم که رفتم خوابگاه، به خاطر دور بودن سالن تلویزیون از بلوک ما،

کلا تلویزیون دیدن از سرم افتاد.

قبلش خیلی تلویزیون میدیم. اغلب هم شبکه 4. الان نه دیگه.

سالی 5 دقیقه هم نگاه نمی کنم. اون هم توی مهمونی، جایی باشیم شاید چشمم بخوره.

اما از اونجایی که اغلب دوستان "کلاه قرمزی " می بینن و براش ذوق می کنن و ....

گفتم شاید خوندن این مطلب براشون جالب باشه: در مکتب کلاه قرمزی

+حتما بخونیدش. :)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو

131، امیدوارانه!

وقتی کسی از آینده حرف میزنه، یعنی بهش فکر کرده،

یا اقلا همون موقع داره فکر میکنه. یعنی به بهتر شدن آینده خوشبینه.

یعنی امید داره.

نا امیدی یعنی اینکه ما هیچ کاری نکنیم. همینجوری دور همی و الکی زندگی کنیم.

وقتی از ادامه ی رابطه با کسی نا امید میشیم، دیگه در مورد آینده و ... باهاش حرف نمیزنیم.

دیگه باهاش کل کل نمی کنیم. غر نمیزنیم. بحث نمی کنیم. بیخیال بیخیال میشیم.

+ حرف زدن نشونه ی خوبیه. چه تعریف باشه، چه جدل و بحث و نق زدن و ....

نشونه ی امیدواری به بهتر شدن اوضاعه. نشونه ی آینده ی بهتر.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مریم بانو